حسین اباد معموری
فرهنگ فارسی
جمله سازی با حسین اباد معموری
معموری روزگار ویرانی ماست جمعیت احباب پریشانی ماست
صدای خوش است این کهن طاق را که عدل است معموری آفاق را
عنایت تو چنان زد صلای معموری که در دیار محبت دل خراب نماند
خرابی تن و معموری دلست ای فیض بکش ریاضت و تعمیر را تماشا کن
چو افتد فکر معموری به خاطر همین گویم که ویرانی کجایی؟!
رسید دولت وصل و گذشت محنت هجر نهاد کشور دل باز رو به معموری