حرف ایجاب

لغت نامه دهخدا

حرف ایجاب. [ح َ ف ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب کلماتی مانند «بَلی ̍، نَعَم ْ،...» را گویند. رجوع به حرف به اصطلاح نحویان و کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ فارسی

در دستور زبان عربی کلماتی مانند بلی و نعم را گویند

جمله سازی با حرف ایجاب

خصوصیات اقلیمی و جغرافیائی خراسان‌ ایجاب می‌کرد که کردهای محافظ خراسان، فرزندان خود را به پیشهٔ مرگانی تشویق کرده و در تربیت آنان بکوشند؛ به نحوی که تا این اواخر، در منطقه‌ای چون لاین از توابع کلات نادری، تعداد سیصد مرگان وجود داشتند.
به‌طور کلی ایجاب به معنای آن است که شخصی اراده خود را برای ایجاد یک قرارداد به دیگری اعلام کند به تعبیر دیگر ایجاب اولین انشای یکی از طرفین عقد است که زودتر از طرف دیگر اعلام می‌شود. قبول نیز به معنی پذیرش ایجاب است و در معنای اصطلاحی انشای بعدی است که به موجب طرف دیگر معامله انشای طرف اول را می‌پذیرد بدین ترتیب شخص با رضایت خود نسبت به ایجاب، یک قرارداد یا همان عقد را ایجاد می‌کند.
اگر بنا باشد پرانتزبندی کل عبارت بهینه شود، پرانتزبندی زیرمسئله‌ها هم باید بهینه باشند. یعنی بهینه بودن مسئله، بهینه بودن زیرمسئله‌ها را ایجاب می‌کند.
در تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۳۵، نشریه اسپورت می‌نویسد: «قوانین المپیک هر روز نقض می‌شوند. هیچ تضمینی به ورزشکاران یهودی و کاتولیک داده نمی‌شود. در چنین شرایطی وظیفه ما و هر انسان شریفی ایجاب می‌کند که عملکردهای هیتلر را محکوم کنیم و خواهان انتقال بازیها به کشور دیگری باشیم».
تمام توسیعات متعالی، از درجه نامتناهی اند. این به نوبه خود ایجاب می‌کند که تمام توسیعات متناهی جبری اند. با این حال عکس این حالت صحیح نیست: یعنی توسیعات نامتناهی وجود دارند که جبری اند. به عنوان مثال، میدان تمام اعداد جبری، توسیع جبری نامتناهی از اعداد گویاست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نجورسن
نجورسن
کصخل
کصخل
سکسی
سکسی
مغیلان
مغیلان