جسم مقتصد

لغت نامه دهخدا

جسم مقتصد. [ ج ِ م ِ م ُ ت َ ص ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) هر جسمی است که بطور ناقص حاجز از ابصار ماورای خود باشد. ( از فرهنگ علوم عقلی سجادی ).

فرهنگ فارسی

هر جسمی است ه بطور ناقص حاجز از ابصار ماورای خود باشد.

جمله سازی با جسم مقتصد

یرما داستان زنی بی‌فرزند است که در حاشیهٔ یکی از شهرهای اسپانیا زندگی می‌کند. انگیزه و آرزوی مادر شدن تمام ذهنش را گرفته و در نهایت دست به کاری فاجعه آمیز می‌زند. در آن جامعه انتظار داشتن فرزند باعث می‌شود که یرما با این مسئله کنار نیاید. گرچه منتقدان گفتند یرما در پایان شوهرش را به خاطر مقتصد بودن و اینکه علاقه‌ای به داشتن فرزند نداشت می‌کشد، در طول نمایشنامه علت کار به صراحت بیان نمی‌شود.
چـنـانـكـه در تـفـسـيـر عـيـاشـى از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) مـى خـوانـيـم: كـه درذيـل ايـن آيه در پاسخ سؤ ال كننده اى فرمود: من انفق شيئا فى غير طاعة الله فهو مبذر ومن انفق فى سبيل الله فهو مقتصد: (كسى كه در غير راه اطاعت فرمان خدا مالى انفاق كند،تبذير كننده است و كسى كه در راه خدا انفاق كند ميانه رو
شهرت خانواده تومانیان به حدی بود که شاهان قاجار در سفرهای خارجی خود اغلب مهمان این خانواده در شهرهای مقتصد بودند و حتی هنگامی که در سال ۱۲۸۰ش. (۱۹۰۱م) دولت ایران قصد داشت مبلغ صد هزار منات طلا را از دولت روسیه استقراض نماید این خانواده آمادگی خویش را جهت تهیه این مبلغ برای دولت ایران اعلام نمود که خود معرف توان عظیم مالی این تجارتخانه می‌باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشقی فال عشقی فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت