جامه ٔ قطران
فرهنگ فارسی
جمله سازی با جامه ٔ قطران
شد آن زمانه که رویش به سان دیبا بود شد آن زمانه که مویش به سان قطران بود
سپس خالقی مطلق این مسمط را با بهره بردن از دیوان قطران و دقائق از نو تصحیح کردهاست.
زاهن و سنگش نسب وز ظلمت ونورش سَلَب اصلش از مرجان و لعل و فرعش از قطران و قیر
مردمان بی خرد گویند قطران کودک است وانکه او را سال کمتر دانشش کمتر بود
خود را مثال او نهم از دانش اینت جهل قطران تیره قطرهٔ باران شناسمش
چو بهر من ز تو اعزاز و اکرام است هر روزی تو را هرگز نگویم آنچه قطران گفت مَملان را