لغت نامه دهخدا
جاده خاکی. [ جادْ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) راه خاکی. جاده ای که با وسائل فنی ساخته نشده باشد. مقابل جاده ٔاسفالتی. در تداول عامه بمزاح بر پیاده اطلاق شود.
جاده خاکی. [ جادْ دَ / دِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) راه خاکی. جاده ای که با وسائل فنی ساخته نشده باشد. مقابل جاده ٔاسفالتی. در تداول عامه بمزاح بر پیاده اطلاق شود.
راه خاکی که اسفالتی نیست
💡 مردم بی دست و پا را مرکبی در کار نیست می رود منزل به منزل جاده با افتادگی
💡 منزل عشق است خواهی کعبه خواهی میکده راه یکرنگش مده از دست و بر یک جاده باش
💡 از تلاش رزق خود را در وبال افکند خلق کرد گندم جادههای لغزش آدم سپید
💡 شهر سجزی در فاصله ۳۵ کیلومتری شرق اصفهان بزرگ و در کنار جاده ترانزیتی اصفهان – نایین و در حاشیه کویر مرکزی ایران(کویر لوت) قرار گرفتهاست.
💡 سیدا تا دوریی منزل تو را روشن شود همچو تار شمع پیچیدند با هم جادهها
💡 این جاده از شهر رادوم (لهستان) شروع شده و در شهر پرشوف (اسلواکی) به پایان میرسد.