[ویکی فقه] تعارض ادله ظنی به تنافی مدلول دو یا چند دلیل ظنّی اطلاثق می شود. تعارض ادله ظنی، به معنای تنافی میان مدلول دو یا چند دلیل ظنی است، مانند: تعارض دو خبر واحد که یکی بگوید « نماز جمعه واجب است» و دیگری بگوید «نماز جمعه واجب نیست». انواع تعارض ادله ظنی تعارض ادله ظنی به سه صورت است:۱. هر دو دلیل لفظی است، مانند: تعارض دو آیه و یا دو روایت؛۲. یکی از دو دلیل، لفظی و دیگری غیر لفظی است، مانند: تعارض خبر با اجماع؛۳. هر دو دلیل، غیر لفظی است، مانند: تعارض دو اجماع.
جمله سازی با تعارض ادله ظنی
28- براى بررسى اين اقوال و اندازه اعتبار هر يك، ر.ك: تاريخ سياسى غيبت امامدوازدهم عليه السلام، ص 115-122. شايان ذكر است كه در ميان برخى از فرقه هاىاشعرى كسانى بوده اند كه تولد امام را 8 ماه پس از رحلت امام عسكرى عليه السلامدانسته اند. اين سخن نه تنها با روايات زيادى تعارض دارد كه با عقيده شيعه نيز مبنىبر خالى نمودن زمين از حجت، توافق ندارد. (المقالات و الفرق، ص 114، فرقهسيزدهم ).
تعارض قوانین یکی از مباحث مهم حقوق بینالملل خصوصی است. هنگامی که یک رابطه حقوق خصوصی به سبب وجود یک یا چند عنصر خارجی، مانند تابعیت خارجی یکی از طرفین رابطه، با قوانین دو یا چند کشور ارتباط یابد و قوانین این کشورها نسبت به آن رابطه دارای حکم یکسانی نباشند، مسئله تعارض قوانین پیش میآید.
فایده اساسی این مناظرهها در آن است که نشان میدهد تعارض موجود همان تضاد پیش پا افتاده میان خردگرایی و فلسفه و کلام به معنای رایج کلمه نیست، بلکه تعارضی اساسی در میان روحیه دینی باطنی-تعلیمی و ارادهای مخالف با هر آن امریاست که این روحیه، متضمن آن است.
این کشمکشها در ۱۹۶۵ و کلیهٔ تعارضات عمده پایان یافته و احزاب در طی اعلامیهای در طرح اقدام به برگزاری پنجاهمین سالگرد نسلکشی ارامنه با هم متحد شدند.
تغییر شالوده اقتصادی جامعه دیر یا زود به تحول کل روبنای عظیم آن میانجامد.در بررسی این گونه تحولات همواره باید تمیز گذارد میان تحول مادی شرایط اقتصادی تولید، که با دقت علوم طبیعی قابل تعیین است، و اشکال حقوقی، سیاسی، مذهبی، هنری، فلسفی، و در یککلام ایدئولوژیکی که انسانها در قالب آن بر این تعارض آگاهی مییابند و با مبارزهٔ خود کار آن را یکسره میکنند.
بنابراين اگر انسان مواظب نفس خود باشد ديگر خود را فراموش نمى كند. و اگر خود رافراموش كند طبعا مواظب و مراقب نفس خويش نيست تعارض ظاهرى اين دو آيه با توجه بهاين حقيقت حل مى شود كه منظور از مواظبت بر نفس نفس حيوانى و خود طفيلى است و مقصود ازفراموشى نفس، نفس انسانى و اصيل است.