(قالت رب انى ظلمت نفسى و اسلمت مع سليمان لله رب العالمين ) - در گفتار خودنخست به درگاه پروردگارش استغاثه مى كند، و به ظلم خود كه خداى را از روزاول و يا از هنگامى كه اين آيات را ديد نپرستيده اعتراف نمود، سپس به اسلام و تسليمخود در برابر خدا شهادت داد.
پس، والده ام از او خواهش كرد كه براى شفاى فرزندش رقعه استغاثه بنويسد. در روزجمعه نوشت و والده آن را گرفت و برادرم را برداشت و به نزد چاهى رفت كه نزديكقريه ما بود. پس برادرم آن رقعه را در چاه انداخت و او معلّق بود در بالاى چاه در دستوالده و در اين حال براى او و والد، رقّتى پيداشد. پس هردو سخت بگريستند و اين درساعت آخر روز جمعه بود.
روزى، حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شب گذشته دو نفر پيش منآمدند و گفتند: با رسول الله ! با ما حركت كن. اطاعت كردم و با ايشان حركت نمودم تابه سرزمين مقدسى رسيديم. در آن جا به تنورى برخورد كرديم كه از آن صداى ضجهو ناله و استغاثه بلند بود.
فرمود: ديدم مردهايى از آسمان نازل شدند كه با آنها علم هاى سفيد بود و در شمشيرهاىسفيد حمايل داشتند كه مى درخشيد و كشيدند اطراف اين زمين خطى را، و گويا درختانى بوددر اين زمين كه شاخه هاى آنها به زمين آمد و خونى تازه در اين زمين پيدا شد مانند دريا وگويا حسين من كه پاره تن من است غرق بود در آن درياى خون، استغاثه و طلب يارى مىكرد و كسى به داد او نمى رسيد.
امام عليه السلام اين جمله را در روز عاشورا، در ضمن جملاتى پس از آنكه سخنرانىعموميش تمام شد، ايراد فرمود، آنگاه كه از طرف دشمن، گروه تيراندازان، ياران حسينبن على عليه السلام را تيرباران نمودند و تعدادى از آنان را به خاك و خون كشيدند وطبق نقل مرحوم مقرم، چون صداى استغاثه امام عليه السلام به گوشاهل بيت آن حضرت رسيد، صداى گريه و ناله از ميان خيمه ها برخاست.
يكى ديگر از موارد اينكه؛ با حلول ماه محرم دل ها پر از غم و اندوه مى شود و همچنين رقتو گريه بر آن حضرت، هر چند مصائب آن حضرت بسيار تكرار شودملال آور نيست، به محض اينكه نزد او يادآور شوند كه امام را لب تشنه سر بريدند، ياحالتى را كه امام ايستاده بود و فرياد استغاثه سر داده بود، تصور كنيد فريادش بهگريه بلند مى شود.