ترش گشتن

لغت نامه دهخدا

ترش گشتن. [ ت ُ / ت ُ رُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) حموضت پیدا کردن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ترش گردیدن شود.

فرهنگ فارسی

حموضت پیدا کردن.

جمله سازی با ترش گشتن

تا کسی دریا تواند گشتن از ترکِ هوا چون حبابِ پوچ در بندِ نفس باشد چرا
بگفتا به افغان که ای تاجور دهی امشب ازکشته گشتن خبر
کاش روزی زین ره دور و دراز باز گشتن میتوانستیم باز
خیال بود مرا کز تو بر توان گشتن بیازمودم و دیدم نمی‌توان ای دوست
بنگر دو نیمه گشتن ماه تمام را کان نیمه جنبشی ز بنان محمدست
بحاجب چون توان محجوب گشتن که حاجب بر در سلطان حجابست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه فال درخت فال درخت فال میلادی فال میلادی