ترش هلو
فرهنگ فارسی
جمله سازی با ترش هلو
پریر یار مرا جست کان ترش رو کو خمار نیست چرا بودش آرزوی ترش
پا و زانواش نلرزد هر دمی رو ترش کی دارد او از هر غمی
گر سخت تر از سنگ بود آتش عشق بگدازد و صافی ترش از شیشه کند
هم بشیرینی شکر را کرده بند هم بتلخی هر ترش را کرده قند
چشمه ی نوش تو سبزه گر بدمید ترش مشو که نبات از شکر برآمده است
تر دامنی که ننگ وجودست گوهرش دریا نشسته خشک لب از دامن ترش