لغت نامه دهخدا
تبرا جستن. [ ت َ ب َرْ را ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بیزاری و دوری جستن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
تبرا جستن. [ ت َ ب َرْ را ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بیزاری و دوری جستن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تبرّا و تبرؤ و دیگر ترکیب های آن شود.
بیزاری و دوری جستن
💡 ور دیو ز لا حول تو خواهی که گریزد از زرق تبرا کن و با دلق عمر باش
💡 عافیت خواهی تبرا کن ز اظهارکمال رو به ناخن میکند آیینهٔ جوهر زبان
💡 آشفته را تولا بر مرتضی و آل است وز غاصبین حقش اندر جهان تبرا
💡 از عشق تبرا چه کنم چون نتوانم با عقل تولا چه کنم چون نتوانم
💡 ز غیر او ستان دل را چو او را دلستان دانی ز عیب آخر تبرا کن چو او را غیب دان بینی