باژن

لغت نامه دهخدا

باژن. [ ژَ ] ( اِ ) گوسفند یا بزی را گویند که پیش پیش گله به راه رودو بعربی کراز خوانند. ( برهان قاطع ). فاز. ( هفت قلزم ) ( آنندراج ). نهاز. ( آنندراج ). نخراز. گوسفند یا بزی که پیشاپیش گله رود. ( ناظم الاطباء ). گوسفند پیش رو گله. پیشرو گله گوسفندان. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 180 ).

فرهنگ عمید

= پازن

فرهنگ فارسی

گوسفندی که پیش پیش گله راه رود

جمله سازی با باژن

💡 انجمن قلم آمریکا با تأکید براینکه بکتاش آبتین شاعر و فیلم‌ساز، کیوان باژن نویسنده و روزنامه‌نگار و رضا خندان مهابادی، نویسنده و منتقد ادبی، امسال دریافت کننده جایزه آزادی قلم این انجمن خواهند بود، افزود که هر سه نفر آنها عضو کانون نویسندگان ایران به عنوان یک نهاد ضد سانسور هستند. در بیانیه پن آمریکا آمده که این سه شاعر و نویسنده ایرانی تجسم روحیه‌ای هستند که به کار ما جان می‌بخشد.

💡 انجمن قلم آمریکا، پن، اعلام کرد که در مراسم سالانه این انجمن که ماه آینده برگزار می‌شود از بکتاش آبتین، رضا خندان مهابادی و کیوان باژن، سه نویسنده زندانی در ایران تقدیر و جایزه آزادی قلم سال ۲۰۲۱ به آنها اهدا خواهد شد.

💡 رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین از اعضای هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و کیوان باژن عضو پیشین هیئت دبیران این کانون با حکم دادگاه انقلاب در مجموع به ۱۵ سال و شش ماه زندان محکوم شده‌اند.

هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
درس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز