تابه ٔ زر

لغت نامه دهخدا

تابه زر. [ ب َ / ب ِ ی ِ زَ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالم تاب است. ( برهان ). کنایه از آفتاب و آن را ترازوی زر و ترک نیمروز وترنج زر وترنج مهرگان نیز خوانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ):
تابه زر ندیده ای بر سر ماهی آمده
چشمه خوربحوت بین وقت صفای زندگی.خاقانی.

فرهنگ فارسی

کنایه از آفتاب عالم تاب است کنایه از آفتاب و آنرا ترازوی زر و ترک نیمروز و ترنج زر و ترنج مهرگان نیز خوانند.

جمله سازی با تابه ٔ زر

💡 نگیرد یک نفس آرام دل در سینه گرمم کند در تابه تفسیده ای چون دانه خودداری؟

💡 همیشه تابه گیتی شادیی از پی بود غم را چنان چون کز پی هر سور دارد دهر ماتم را

💡 از این چندین صناعتهای رنگارنگ و گوناگون ندانم تابه صانع در کسی را شک چرا باشد

💡 اين يك امر طبيعى است همچنان كه در صورت عكس، يعنى اگر كسى به ديگرى بدى رواداشت و (رابطه تجاوز) به وجود آمد سزاوار است كه همان بدى را خود او نيز ببيند تابه تجاوز خو نگيرد و رابطه ظلم با كيفر متقابل جواب داده شود چنانچه خداىمتعال در قرآن كريم مى فرمايد:

💡 او تابه‌حال چندین آهنگ دمو پخش کرده‌است که دوتا از آن‌ها به‌صورت رسمی منتشر شده‌‌اند.

💡 قاتلوا التى تبغى حتى تفى الى اءمر الله (152) (با گروه متجاوز بجنگيد تابه حكم خدا باز گردد).

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز