لغت نامه دهخدا
تابس شرم. [ ب َ ش َ رَ م َ ] ( اِخ ) مأخوذ از سانسکریت موضعی است در جنوب سنکهت. ( ماللهند ص 154 ).
تابس شرم. [ ب َ ش َ رَ م َ ] ( اِخ ) مأخوذ از سانسکریت موضعی است در جنوب سنکهت. ( ماللهند ص 154 ).
ماخوذ از سانسکریت موعی در جنوب سنکهت.
💡 گر ببخشى گنهم، شرم مرا آب كند ورنبخشى تو بدين روى سياهم، چه كنم ؟
💡 روح گریخت پیش تو از تن همچو دوزخم شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من
💡 سرو را شرم قدت سلسله بر پای نهاد دید تا طور خرام تو ز رفتار بماند
💡 اى معاويه ! از خدا بترس و در مقابل او شرم و حيا داشته باش، به سبب آرزوهاىباطل و غرور كاذب، طغيان بيش اندازه روا مدار.
💡 شرم از مهر و وفای من نبودت ای دریغ کز جفا در پیش مردم شرمسارم ساختی
💡 خطاب به همسرش اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام كرد: من از خداى خود شرم دارم كه از توچيزى را در خواست نمايم و تو توان تهيه آنرا نداشته باشى.