لغت نامه دهخدا
بعیث المخاشعی. [ ب َ ثِل ْ م ُ ش ِ ] ( اِخ ) یا بعیث بصری. ابویزید خداش بن بشربن خالد. رجوع به بعیث بصری وابویزید خداش و ریحانة الادب و اعلام زرکلی و عقدالفرید و الموشح و عیون الانباء و البیان و التبیین شود.
بعیث المخاشعی. [ ب َ ثِل ْ م ُ ش ِ ] ( اِخ ) یا بعیث بصری. ابویزید خداش بن بشربن خالد. رجوع به بعیث بصری وابویزید خداش و ریحانة الادب و اعلام زرکلی و عقدالفرید و الموشح و عیون الانباء و البیان و التبیین شود.
💡 و چنان بود که وقتی ابن بعیث گریخت اشعاری گفت به این مضمون[یادداشت ۱۰]:
💡 گردیزی در زین الاخبار در خلافت معتصم چنین آورده: (امیر مرند)، عصمة را با ده سرهنگ به حصار خویش مهمان ساخت و همه را بکشت و عصمة را به دیوار حصار آورد و گفت: دیگر سرهنگان را آواز دِه و گر نه تو را بکشم. او صد تن را، از آن سرهنگان و پیشروان سپاه آواز داد. همه اندر حصار آمدند، یکان یکان همی درآمدند و تا همه را کشتند پس عصمة را با آن سرهای صد تن، نزد افشین فرستاد و افشین به نزد معتصم فرستاد. معتصم از عصمة، از سرزمین بابک و راههای آن پرسید و او از وسایل جنگ و راههای جنگ با بابک آگاهش کرد و عصمة تا روزگار واثق بالله زندانی ماند. و به این ترتیب محمد بن بعیث گاه با بابک و گاه با مأمون میبود تا اینکه در جنگ سال ۲۲۱ به همراهی افشین در محاصره دژ بابک همراه بود و روز جنگ به همراه بسیار راهنمایان با بغا همراه بود پس از چند روز که قصد تنگ کردن حلقه محاصره را داشتند به علّت سرمای طاقتفرسا، سپاه افشین سر به شورش برداشتند در نتیجه مجبور به عقبنشینی شدند.