غنچه بر روح قدح خندید کامشب در چمن مستی بوی گلم از باده حمرا گذشت
اگر باده نوشی به پیمانه نوش به آیین مردان فرزانه نوش
شمع رخش از باده چراغان تماشا پروانه این بزم بهار است ببینید
تا مست لب لعل شکربار تو باشم از لعل خودم باده بده، گو رمضان باش
گر کرم در طبع نبود بادهاش پیدا کند شیشه می ترک سر از همت صهبا کند
بیا که عید صیام است و باز فصل بهار غم زمانه بدل کن به باده گلنار