اعجم قلی ترکمان

لغت نامه دهخدا

اعجم قلی ترکمان. [ اَ ج َ ق ُ ی ِ ت ُ ک َ ] ( اِخ ) شاعری است که اصل وی ازشیراز است و در هندوستان بدنیا آمده است. صاحب مرآت الخیال آرد: شیرازی الاصل است و در هندوستان متولد شده [و] ترکمان تخلص میکند. جوان خوش رو و خوش گو و خوشخوو خوش خلق و خوش صحبت و خوش مشرب است. راقم حروف از مدتهای متمادی فریفته خوبیهای او است، اما چند گاه است که به حسب قسمت پرده مفارقت در میان افتاده و چشم و گوش از دیدن دیدار و شنیدن اخبارش محروم مانده:
فلک را غیر از این خود نیست کاری
که یاری را جدا سازد ز یاری.
شرح اشتیاق دوستان در این مختصر نمودن آتش در منقل کاغذین افروختن است و باد بهاون کوفتن لهذا... بتحریر این غزلش اکتفا می کنیم:
یک سر مو زآن دهان خواهم نوشت
چشمه آتش فشان خواهم نوشت
گفته ای بنویس نام ما به دل
این سخن در دل بجان خواهم نوشت
گوهر و لعلی که چشمم بی تو ریخت
حاصل دریا و کان خواهم نوشت
بی گل روی تو ای آرام جان
حال زار ترکمان خواهم نوشت.( از مرآت الخیال ص 256 ).

فرهنگ فارسی

شاعری است که اصل وی از شیراز است و در هندوستان بدنیا آمده است.

جمله سازی با اعجم قلی ترکمان

گفت: این از بزرگواری ایشان است. چه زمانی به نزد ما همی آیند که می توانیم به ایشان احسان کنیم. و زمانی که نمی توانیم چنین کنیم، ترکمان همی گویند.
قاسم‌بیگ حالتی ترکمان تبریزی/قزوینی همچنین شناخته‌شده به حالتیِ ترکمان (؟ - ۱۵۹۲م) شاعر ایرانی ترکمن‌تبار در سدهٔ شانزدهم م/ دهم هـ بود.
عده‌ای نیز نیروی قابل اتکای ترکمانان و درآمد حاصل از حضورشان در خراسان را از دلایل موافقت سلطان محمود با این امر بیان می‌دارند.
وکیل این تقاضا را پذیرفت و همین که حسینقلی‌خان و برادرش به دامغان رسیدند با ایلات ترکمان و قاجار روابطی برقرار کردند و سر به طغیان برداشتند.
این دسته را افراد خاندان سلجوقی تشکیل می‌دادند و ترکمانان که طبیعتی آزاد و فاقد سلسله مراتب و انتظام داشتند، نیز در راستای اقدامات آنان عمل می‌نمودند و هرج و مرج می‌آفریدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک
دارک
رساله
رساله
رسا
رسا
مهار
مهار