لغت نامه دهخدا
اسفیدرودبار. [ اِ ] ( اِخ ) اسفیذروذبار. یاقوت گوید: معناه ناحیة النهر الابیض و اظنه موضعاً بهمدان محلة او قریة من قراها. ( معجم البلدان ).
اسفیدرودبار. [ اِ ] ( اِخ ) اسفیذروذبار. یاقوت گوید: معناه ناحیة النهر الابیض و اظنه موضعاً بهمدان محلة او قریة من قراها. ( معجم البلدان ).
اسفیذ روذبار: یاقوت گوید: معناه ناحیه النهر الابیض و اظنه موضعها بهمدان محله اوقریه من الابیض و اظنه موضعها بهمدان محله اوقریه من قراها.
💡 از ابوعلی رودباری حکایت کنند که گفت ما اندرین جای بجایی رسیدیم همچون تیز نای شمشیر اگر هیچ گونه بلغزیم بدوزخ افتیم.
💡 این روستا در دهستان رودبار شهرستان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹ نفر (۱۴خانوار) بودهاست.
💡 ابوعلی رودباری گوید رَحِمَهُ اللّه هرچه وهم گوید چنین است، عقل دلیل فرا نماید کی بخلاف آنست.
💡 سلطان بابا یک اندیس فلزی است که در حوالی شهر رودبار استان گیلان قرار دارد و مادهٔ معدنی موجود در آن، طلا است.
💡 جوانی بنزدیک ابوعلی رودباری آمد چون بازخواست گشت گفت شیخ چیزی بگوید گفت یا جوانمرد اجتماع این قوم بوعده نبود و پراکندگی ایشان بمشاورت نبود.
💡 دشتویل، روستایی از توابع بخش رحمتآباد و بلوکات شهرستان رودبار در استان گیلان ایران است.