استخوان بری گوه ای پشتی

فرهنگستان زبان و ادب

{dorsal wedge osteotomy} [ارتاپزشکی] بریدن گوِه ای از استخوان به منظور اصلاح تغییر شکل پشت

جمله سازی با استخوان بری گوه ای پشتی

ز خاک استخوان من دمد بوی وفاداری نباشد دوستانت را وفای شست پیوندان
قد تیر آن نوجوان چون کمان بجا مانده از وی پی و استخوان
دو بگزید بهرام زان گلرخان که در پوستشان عاج بود استخوان
ای صاحبی که گر بحقیقت نظر کنند پر مغز نعمت تو بود استخوان شکر
سگ در تو ز رزق هماست مستغنی و گرنه ما هم یک مشت استخوان داریم
فکر کفن کنید که آن ترک تندخو تیغی چنان رساند که از استخوان گذشت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز