ابه زاده

لغت نامه دهخدا

ابه زاده. [ ] ( اِخ ) عبداﷲ افندی. او در سلطنت احمد ثالث سلطان عثمانی دوبار مسند مشیخت یافت. در 1096 هَ. ق. بحلب و در 1100 در مصر و در 1103 در ادرنه و در 1106 در مکه مکرمه بوده است و در سنه اخیر در ماه رجب او را به ادرنه خواندند و سمت قاضی عسکری به وی دادند و دوسال بعد قضاء عسکر روم ایلی به وی مفوض گشت و چون مبغوض شیخ الأسلام فیض اﷲ افندی بود او را بجزیره قبرس نفی کردند و در زمان سلطان احمد خان ثالث او را ببروسه بردند و پس از جلوس احمد خان ثالث و وفات فیض اﷲ افندی او بی اجازه به استانبول رفت و کرت دیگر او را در استانبول بگرفتند و ببروسه نفی کردند و سپس مورد عفوپادشاه وقت شده و وی را به استانبول طلبیدند و در 1117 بار دیگر منصب قاضی عسکری روم ایلی به وی تفویض شد و در 1119 بمسند شیخ الاسلامی ترفیع یافت و در 1122 عزل شد و مجدداً در سال 1124 منصب مشیخت استانبول به وی محول گردید. و باز او را در 1126 بطرابوزان نفی کردند و در راه در کشتی که بر آن سوار بود غرق شد.

فرهنگ فارسی

او در سلطنت احمد ثالث سلطان عثمانی دو بار مسند مشیخت یافت

جمله سازی با ابه زاده

ملک زاده سرشک از دیده می‌راند روان چون آب بیتی چند می‌خواند
بدین ملاحت و حسن و لطافت و معنی نه زاده است و نه پرورده مادر دنیی
فرزندانى كه بعضى از آنان از (نسل ) بعضى ديگرند (از پدران برگزيده زاده شده و در پاكى همانند يكديگرند) و خداوند شنواى داناست.
حجام زاده کودک پیروز شد چنانک این را کریم بندیم آن را رها کنیم
کشتی مرا که زنده کنی زاده عزیز بنگر که را به قتل که دلشاد کرده ای
اى زاده لندن، تو نه علوى هستى و نه هاشمى و نه قريشى. و مسلمان و عرب هم نيستى،نه از بستگان مايى و نه از مردم مشرق زمين. پس چرا تو سرپرست ما باشى ؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه
ضمیمه
پوزیشن
پوزیشن
علت
علت
فال امروز
فال امروز