لغت نامه دهخدا
گنه زدن. [ گ ُ ن َه ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) گنه بر خود زدن؛ گناه را بر گردن گرفتن. گناه را به خود گرفتن:
در گنه او از ادب پنهانْش کرد
زآن گنه بر خود زدن او بر بخورد.مولوی
گنه زدن. [ گ ُ ن َه ْ زَ دَ ] ( مص مرکب ) گنه بر خود زدن؛ گناه را بر گردن گرفتن. گناه را به خود گرفتن:
در گنه او از ادب پنهانْش کرد
زآن گنه بر خود زدن او بر بخورد.مولوی
( مصدر ) گناه زدن. یا گناه بخود ( بر خود ) گناه زدن برخود.
💡 در ضمیر خاک خواهم غوطه چون قارون زدن گر چنین پشت مرا بار گنه خم میکند