کین تاختن

لغت نامه دهخدا

کین تاختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) جنگ کردن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
چو دید او گرفت آرزو ساختن
که من با تو آیم به کین تاختن.اسدی ( از یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

جنگ کردن ٠

جمله سازی با کین تاختن

از آن پس سپه سوی ایران برم به کین تاختن های شیران برم
با رخی‌ پرچین زنی‌ چون زین به رخش از بهر کین تاختن از چین‌کند رخشت بیکدم تاختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
نار یعنی چه؟
نار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز