کوچیده

لغت نامه دهخدا

کوچیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف / نف ) کوچ کرده. رحلت کرده. نقل مکان کرده. رجوع به کوچیدن و کوچ کردن شود.

فرهنگ فارسی

کوچ کرده. رحلت کرده

جمله سازی با کوچیده

وَرامین مرکز شهرستان ورامین در جنوب شرقی استان تهران است. جمعیت این شهر طبق آمار سال ۱۳۹۵ برابر با ۲۲۵٬۶۲۸ بوده است. اکثر مردم این شهر به زبان فارسی صحبت می‌کنند، امّا گروه‌های قومیتی مختلفی در طول قرن‌ها به این شهر کوچیده‌اند.
عنوان این آهنگ منسوب به ترک‌های گرایلی است که در آستانهٔ یورش مغولان به مناطقی از قوچان کوچیده بودند. به احتمال زیاد زمینه‌های پیدایی این آهنگ با سنت‌های اجتماعی ترکان گرایلی ساکن در قوچان در پیوند است. خوانده شدن کلام این مقام به زبان ترکی نیز می‌تواند تا اندازه‌ای موید این فرضیه باشد.
امروزه چنین پنداشته می‌شود که دایوآنی که چینیان از آن سخن گفته‌اند مستعمره‌ای یونانی‌نشین بوده که اسکندر پس از گشودن فرغانه در ۳۲۹ پیش از میلاد برپانمود و در آینده یوئه‌چی‌ها بدان سرزمین کوچیده‌اند.
پیشنهٔ تاریخی این روستا به دوران پیش از اسلام برمی گردد. روایت است که در دوران بسیار دور گروهی از منطقه «زرغان» یا «زرقان» به صحرای باغ کوچیده أند و در گوشه‌ای از این صحرای پهناور به نام «گود مسجد» سکونت گزیده أند، در ضمن این گروه مهاجر ۳ برادر بنام‌های «حاجی میر» و «کرد میر» و «شهر میر» بودند.
بَختیار نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کوهسرخ در استان خراسان رضوی است. این روستا در دهستان کوه سفید قرار دارد و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن (۷۹ خانوار) ۲۹۴ نفر بوده‌است. مردم این روستا دارای اصالتی بختیاری هستند که در جنگ‌های نادرشاه به این مکان کوچیده شده‌اند.[نیازمند منبع]
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد