لغت نامه دهخدا
کاولستان. [ وُ س ِ ]( اِخ ) کابل. کابلستان. ( لغات شاهنامه ):
دگربهره بر سوی زابلستان
یکایک کشم خاک کاولستان.فردوسی.رجوع به کاول شود.
کاولستان. [ وُ س ِ ]( اِخ ) کابل. کابلستان. ( لغات شاهنامه ):
دگربهره بر سوی زابلستان
یکایک کشم خاک کاولستان.فردوسی.رجوع به کاول شود.
کابل کابلستان
💡 ویسه میگوید که از قنوج تا مرز کاولستان و تا بست و زاولستان را در دست گرفته است.
💡 کزین بار بندم به زاولستان بگیرم شهی تا به کاولستان
💡 که او راست تا هست زاولستان همان بست و غزنین و کاولستان