پیگار

لغت نامه دهخدا

پیگار. [ پ َ / پ ِ ] ( اِ ) همان پیکار است و در فهرست شاهنامه ولف این صورت آمده است. رجوع به پیکار شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) پیکار

جمله سازی با پیگار

ندانم هیچ چاره جز یکی کار که رامین را برم با خود به پیگار
کنونش که جز تو تنی یار نیست کسی کو رود سوی پیگار نیست
همی خواست تا لشکری گشن زوش سوی چین فرستد به پیگار کوش
که اسبان ما سخت فرسوده اند همه رنج پیگار پیموده اند
دوباره ببستند گردان میان به رزم و به پیگار ایرانیان
هر دو بوسیدند گورش را و تفت تا بمصر از بهر آن پیگار زفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
پیشه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز