پیگار
فرهنگ فارسی
جمله سازی با پیگار
ندانم هیچ چاره جز یکی کار که رامین را برم با خود به پیگار
کنونش که جز تو تنی یار نیست کسی کو رود سوی پیگار نیست
همی خواست تا لشکری گشن زوش سوی چین فرستد به پیگار کوش
که اسبان ما سخت فرسوده اند همه رنج پیگار پیموده اند
دوباره ببستند گردان میان به رزم و به پیگار ایرانیان
هر دو بوسیدند گورش را و تفت تا بمصر از بهر آن پیگار زفت