نامرجو

لغت نامه دهخدا

نامرجو. [ م َ ج ُوو ] ( ص مرکب ) نامطلوب. نامترقب. مقابل مرجو: و موجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است ؟ ( سندبادنامه ص 282 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) نامطلوب ناخواسته:[ وموجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است ] مقابل مرجو.

جمله سازی با نامرجو

برگیر ره بهشت و کوشش کن کاین نیست رهی محال و نامرجو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال اوراکل فال اوراکل فال فرشتگان فال فرشتگان فال نخود فال نخود