مهواره

لغت نامه دهخدا

مهواره. [ م َهَْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) سرماهی. مشاهره. ( دستورالاخوان ).ماهواره. ماهیانه. ماهانه. ماهیانه و مقرری ماه در ماه که به نوکران دهند. ( از برهان ) ( از جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مقرریی که هرماه بکارمندان و خدمتکاران دهند ماهیانه.

جمله سازی با مهواره

كسانيكه بقصد ماحركت كنند مسير حركت آنها را بسوى خودمان هدايت مى كنم خداوند كيفيتوصول توفيق خويش را با كلمه [فينا] روشن مى كند يعنى اگر توانستى در اندرونتقصد قربت ما را كنى و به خاطر ما بكار و يا عملى دست بزنى مطمئن باش كه اخلاص وقصد قربت پايگاه و يا مهواره هائى هستند كه امواج حيات بخش و نجات دهنده توفيق ورحمت الهى را، با سرعت تمام بسوى انسان متوجه مى سازد بنابراين جوانان بايد ازاولين روزهاى زندگى تلاش خود را در تحقق اخلاص و داشتن قصد قربت الهى، بكارگيرند تا امدادهاى غيبى آنها را تحت نظر گرفته و در مسير سعادت و موفقيتكامل قرار بدهد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال ارمنی فال ارمنی