مقروء

لغت نامه دهخدا

مقروء. [ م َ ] ( ع ص ) خوانده شده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): و باید که شعراو بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه روزگار مسطورباشد و بر السنه احرار مقروء. ( چهارمقاله چ معین ص 47 ). تا مسطور و مقروء نباشد این معنی بحاصل نیاید. ( چهارمقاله ایضاً ص 47 ). و رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع. ] (اِمف. ) قرائت شده، خوانده شده.

ویکی واژه

قرائت شده، خوانده شده.

جمله سازی با مقروء

و اما (هذار): او (كلمه اى در اينجا بوده كه مقروء نبوده است، منه ) مقهور دور شده از وطناست.
يهودا هناسى براى تورات شفاهى نام ميشنا را برگزيد كه در عبرى به معناى مكرر ومثنى است، در مقابل ميقرا به معناى خواندنى و مقروء. تلمود، ميشنا ناميده مى شود، زيرامثناى تورات است، ولى تورات ميقرا است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
هنگام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز