لهیده

لغت نامه دهخدا

( لهیدة ) لهیدة. [ل َ دَ ] ( ع اِ ) بتابه نرم و سست. ( منتهی الارب ). طعامی است. ( مهذب الاسماء ). طبیخی میان عصیدة و سخینه.
لهیده. [ ل ِ دَ / دِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از لهیدن. له شده.

فرهنگ معین

(لِ دِ ) (ص مف. ) له شده، کوبیده شده.

فرهنگ عمید

۱. کوبیده و نرم شده.
۲. میوۀ خراب شده.
۳. [مجاز] خسته و کوفته.

فرهنگ فارسی

( اسم ) له شده.
بتابه نرم و سست

ویکی واژه

له شده، کوبیده شده.

جمله سازی با لهیده

به نظر شما مخاطب طبقه متوسطی «بک تو بلک» توان دیدن و تماشای نمایش را دارد؟ آیا او حاضر است برای دیدن بدن لهیده از ناتوان بودن در خوابیدن و دراز کشیدن در انفرادی را ببیند؟ آیا توان فهم زبان انسانی منهدم‌شده در انفرادی را دارد؟ او همان ابتدای کار از حجم خشونت ماجرا صحنه را ترک می‌کند و شاید فحشی هم بدهد و بگوید «با این تئاترهاشون بیایید روایت بنی‌یعقوب دربارهٔ انفرادی همسرش را بازخوانی کنیم. می‌گوید وقتی بعد از یک ماه که همسرش در انفرادی بود توانست با او ملاقات کند، تغییرات چهره و کاهش وزن امویی برای او غیرقابل باور بوده‌است «تأثیر یک ماه انفرادی در آن سگ‌دونی چنان بر بهمن واضح بود که از اعتصاب غذا هم بدتر می‌نمود. در انفرادی‌هایی که بهمن برای خوابیدن هم جا نداشت و باید خودش را به سختی جا می‌داد، تهویه هوا هم نیست. بوی بد و آلودگی وحشتناک است… بهمن می‌گفت بوی ادرار و خون در هم آمیخته بود. بعضی از زندانیان را شلاق زده بودند و خون‌شان در انفرادی ریخته بود. آنها در ادرار و مدفوع خود غلتیده بودند. شما فکر کنید یک انسان چند روز می‌تواند در این شرایط طاقت بیاورد؟ آن‌هم وقتی شرایط استحمام و هواخوری هم ندارد.»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ادعیه
ادعیه
اصرار
اصرار
دلایل
دلایل
نار
نار