خام رای

لغت نامه دهخدا

خام رای. ( ص مرکب )خام رای. ناقص عقل. ( آنندراج ) ( اشتنگاس ):
تویی طفل ناپخته و خام رای
مزن پنجه با شیر جنگ آزمای.نظامی ( ازآنندراج ).گر سوخته دل نه خام رایی
چون سوختگان سیه چرایی ؟نظامی.
خام رأی. [ رَءْی ْ ] ( ص مرکب ) خام رای.

فرهنگ عمید

کسی که رٲی و اندیشۀ خام دارد، آن که رٲی و عقل درست ندارد: تو ای طفل ناپختهٴ خام رای / مزن پنجه در شیر جنگ آزمای (نظامی۵: ۸۲۸ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ناقص عقل.

جمله سازی با خام رای

در پختن سودای تو خام است ما را رای تو ما زر و سر در پای تو، خاقانی آسا ریخته
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تعداد
تعداد
خاص
خاص
محسن لرستانی
محسن لرستانی
لژیونر
لژیونر