حافظ غیاث

لغت نامه دهخدا

حافظ غیاث. [ ف ِ ] ( اِخ ) رجوع به ابومنصور حافظ غیاث بن مقیم سلمی کوفی شود.
حافظ غیاث. [ ف ِ ]( اِخ ) خوندمیر گوید: قدوه ارباب علم و عرفان و عمده محدثان زمان بود، و در ایام سلطنت خاقان منصور ( سلطان حسین میرزا ) سالهای موفور در بلده هرات به افاده قیام می فرمود. وفاتش در سنه سبع و تسعین و ثمانمائه [ 897 هَ. ق. ] اتفاق افتاد و در مزار شیخ بهأالدین عمر مدفون گشت. ( حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 337 ).

جمله سازی با حافظ غیاث

💡 از سوم سوی، حافظ قطعه‌ای با مطلع «خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا/ ای جلال تو به انواع هنر ارزانی» خطاب به جلال‌الدین مسعودشاه اینجو — برادر غیاث‌الدین کیخسرو — سروده که ظاهراً مناسبتش فتح دوبارهٔ شیراز به‌دست وی بوده‌است.