لغت نامه دهخدا
رویینه سم. [ ن َ / ن ِ س ُ ] ( ص مرکب ) رویین سم. قوی سم. اسب ومرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد:
برانگیخت پس رخش رویینه سم
برآمد خروشیدن گاودم.فردوسی.نشست از بر ابلق مشک دم
جهنده سرافراز رویینه سم.فردوسی.رجوع به رویین سم شود.
رویینه سم. [ ن َ / ن ِ س ُ ] ( ص مرکب ) رویین سم. قوی سم. اسب ومرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد:
برانگیخت پس رخش رویینه سم
برآمد خروشیدن گاودم.فردوسی.نشست از بر ابلق مشک دم
جهنده سرافراز رویینه سم.فردوسی.رجوع به رویین سم شود.
رویین سم. قوی سم. اسب و مرکبی که دارای پای و سم نیرومند باشد.
💡 همی کوفت بر خاک رویینه سم چو تندر خروشید و افشاند دم
💡 برانگیخت آن رخش رویینه سم برآمد خروشیدن گاو دم