خجلت کش

لغت نامه دهخدا

خجلت کش. [ خ ِ ل َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) شرمگین. ( آنندراج ). شرمسار. خجلت زده. شرم زده. آنکه خجلت کشیده است.

فرهنگ فارسی

شرمگین شرمسار

جمله سازی با خجلت کش

نسخهٔ آزادی‌ام خجلت کش شیرازه بود از تپیدنها ورق ‌گرداندم و اجزا شدم
همتم هرگز نشد خجلت کش احسان کمی هیچگه از ریزش باران نشد تر دانه ام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ابجد فال ابجد فال تماس فال تماس فال سنجش فال سنجش