باقیمانده که صورتهای نوشتاری «دَ» یا «دِ» را نیز میتواند در ساختار خود داشته باشد، در زبان فارسی به عنوان یک اسم مرکب، معانی متعددی را در بر میگیرد که همگی حول محور مفهوم بازمانده شکل گرفتهاند. این مفهوم از منابع کهن لغتنامههایی نظیر ناظم الاطباء و منتهی الارب استخراج شده و شامل معانیای چون نَثیله باقیماندهی چیزی، پسمانده، و حاصل میباشد. علاوه بر این، در ادبیات لغتشناسی، واژههایی چون ذمامة و عقبة نیز برای اشاره به باقیماندهی یک شیء یا نتیجهی امور به کار رفتهاند، و اصطلاحاتی تخصصیتر مانند عبقول و عبقوله برای باقیماندهی بیماری و قوس برای باقیماندهی خرما در ته خوشه نیز ذکر شده است که نشاندهنده وسعت کاربرد این مفهوم در حوزههای مختلف است.
یکی از کاربردهای بنیادین و دقیق واژه باقیمانده در حوزه ریاضیات است که در عملیات تفریق ظهور پیدا میکند. در این چارچوب، باقیمانده به عنوان تفاضل تعریف میشود؛ یعنی عددی که پس از کسر کردن یک عدد کوچکتر از یک عدد بزرگتر به دست میآید. این مفهوم یکی از چهار عمل اصلی ریاضیاتی است که صرفاً به معنای کم کردن یک کمیت از کمیت دیگر نبوده، بلکه صراحتاً به نتیجهی حاصل از این کسر اشاره دارد. این تعریف دقیق ریاضی، بُعد عملی و محاسباتی این واژه را برجسته میسازد و آن را از معنای صرفاً لغوی متمایز میکند.
باقی مانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب، اِ مرکب ) تتمه. بازمانده. ( ناظم الاطباء ). نثیلة. ( منتهی الارب ). پس مانده. ( آنندراج ).مانده. ( لغات فرهنگستان ). حاصل. ( دهار ): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده چیزی. عنشوش؛ باقیمانده از مال. عبقول، عبقولة؛ باقیمانده بیماری. قصملة؛ باقیمانده آب و امثال آن. قوس؛ باقیمانده خرما در تک خنور. مظمعة؛ باقیمانده سخن ( منتهی الارب ). || حاصل کم کردن عددی کوچک از عددی بزرگتر. تفاضل. بازمانده. باقیمانده در تفریق که یکی از چهار عمل اصلی است، عدد بزرگ که از آن چیزی کاسته میشود مفروق منه و عدد کوچکتر که از عدد بزرگ کم میشود مفروق نام دارد و رقمی که از تفاضل آن دو به دست آید باقیمانده خوانده میشود. || وارث. پس مانده. درعقب مانده. ( ناظم الاطباء ). فرزند که از پس مرگ کسی بماند. بازمانده.
به جا مانده، بازمانده.
( اسم ) ۱ - بجا مانده باز مانده. ۲ - ثابت بر قرار. ۳ - پس مانده در عقب مانده. ۴- بقیه تتمه. ۵ - مقداری که پس از تقسیم باقی ماند. ۶ - وارث میراث خوار.
باقی مانده (شیمی). باقیمانده در شیمی به مواد باقیمانده بعد از یک فرایند تقطیر، تبخیر یا فیلتراسیون اشاره دارد. اما این تعریف در مقیاس ماکروسکوپی است. در مقیاس میکروسکوپی باقیمانده می تواند اشاره ای باشد به یک یا گروهی از اتمها که طی یک فرایند ( واکنش ) شیمیایی بخشی از یک مولکول مثلاً گروه متیل را می سازند. همچنین می تواند به معنی محصولات بازمانده و ناخواسته از یک واکنش شیمیایی باشد.
ترکیب شیمیاییِ سمیِ باقیمانده موضوعی مرتبط با امنیت بهداشتی مواد غذایی است. برای مثال، سازمان غذا و دارو آمریکا ( FDA ) و انجمن بازبینی مواد غذایی کانادا ( CFIA )، جهت تشخیص باقیمانده های شیمیایی که ممکن است برای مصرف خطرناک باشند دستورالعملهایی دارند. از جمله این باقیمانده های شیمیایی می توان به آفلاتوکسین اشاره کرد.
در بیوشیمی و زیست شناسی مولکولی، یک باقیمانده به مونومر خاصِ درونِ یک زنجیره پلیمری یک پلی ساکارید، پروتیین یا اسید نوکلئیک اشاره دارد. ممکن است شما با جملاتی این چنینی روبرو شوید. «این پروتیین شامل ۱۱۸ باقیمانده آمینو اسیدی است. » یا «باقیمانده هیستیدینی در تشکیل حلقه ایمیدازول به عنوان یک اصل مهم مورد توجه قرار می گیرد. » دقت کنید که باقیمانده مولکولی از پاره مولکولی متفاوت است، مثلاً در مثال بالا می توانیم حلقه ایمیدازول را با واژه پاره ایمیدازول توصیف کنیم. در طی فرایندی که در آن بلوکهای مونومری ( مثلاً آمینو اسیدها ) کنار هم زنجیروار قرار می گیرند تا یک زنجیره پلیمری ( مثلاً یک پروتیین ) را تشکیل دهند، بعضی اتم ها ( معمولاً مولکول آب ) از هر کدام از بلوکهای ساختمانی به بیرون رانده می شوند، و فقط باقیمانده ای از هر بلوک ساختمانی در زنجیره قرار می گیرد. باقیمانده ای که ممکن است آمینو اسیدی باشد در یک پلی پپتید.
باقی مانده (remainder)
جزیی از مقسومکه پس از تقسیمآن بر مقسومٌ علیهباقی می ماند. به عبارت دیگر، عددی که اگر با حاصل ضربخارج قسمتدر مقسوم علیه جمع شود، مقسوم به دست آید. مثلاً، باقی ماندۀ تقسیم ۱۱ بر ۳ برابر ۲ است. باقی مانده ممکن است به صورت کسر متعارفییا کسر اعشاری، باشد.