توشمال

کلمه توشمال در لهجه‌های مختلف معانی گوناگونی دارد، اما به‌طور کلی می‌توان گفت که به معنای مقاماتی چون رئیس، بزرگ، کدخدا یا مقام‌دار است. این واژه به‌ویژه در مناطق لرنشین و بختیاری کاربرد دارد. در برخی از این مناطق، توشمال به عنوان نوازنده محلی و بخشی از یک ایل نیز شناخته می‌شود. در واقع، علاوه بر مسئولیت‌های اجتماعی‌اش، این شخصیت‌ها نقش مهمی در حفظ فرهنگ و هنر محلی ایفا می‌کنند. توشمال‌ها نه تنها به عنوان رهبران اجتماعی شناخته می‌شوند، بلکه در انتقال هنرهای بومی و موسیقی محلی نیز سهم بسزایی دارند. به این ترتیب، مفهوم توشمال فراتر از یک عنوان ساده است و نشان‌دهنده پیوند عمیق فرهنگ و جامعه در این مناطق است.

لغت نامه دهخدا

توشمال. ( اِ ) خوانسالار. ( فرهنگ رشیدی ). کاول و خوانسالار. ( غیاث اللغات ). در رشیدی خوانسالار و رکابدار و درسرکار شاه، توشمال باشی گویند از اهل زبان به تحقیق پیوسته. ( آنندراج ). ناظرو خوانسالار و چاشنی گیر. ( ناظم الاطباء ):
بر سفره کشید توشمالش
خوانی که به گنج هفتخوان است.سنجر کاشی ( از آنندراج ).از مهر توشمال فلک بر سماط دیر
آورد بهرلشکر او نان و دشتری.؟ ( از آنندراج ).رجوع به کاول شود. || رئیس طوایف لرها. ( ناظم الاطباء ). رئیس. کدخدا ( در ایل و قبیله ). ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ).
توشمال. ( اِخ ) تیره ای از ایهاوند هفت لنگ. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 شود.

فرهنگ معین

(تُ ) (اِ. ) خوانسالار.

فرهنگ عمید

خوان سالار، چاشنی گیر.

فرهنگ فارسی

تیره از ایهاوند هفت لنگ

ویکی واژه

خوانسالار.

جمله سازی با توشمال

توشمال یا تشمال یا تشمعیل واژه ای مغولی است که پس از تسلط مغولان بر ایران وارد زبان فارسی گردید.
در سندی از سلطان حیدر، پدر شاه اسماعیل یکم از توشمالان در کنار داروغه‌ها و ملک‌ها و والیان نام برده شده‌است.