لغت نامه دهخدا
خلق جهان. [ خ َ ق ِ ج َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مردمان عالم. مردم جهان:
چو زر و گوهر باشد عزیزخلق جهان
جهان بگیرد روزی بدانش و گوهر.سوزنی.
خلق جهان. [ خ َ ق ِ ج َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) مردمان عالم. مردم جهان:
چو زر و گوهر باشد عزیزخلق جهان
جهان بگیرد روزی بدانش و گوهر.سوزنی.
مردمان عالم مردم جهان
💡 در این بین، جان ویلر حتی معتقد بود که نه تنها «آگاهی» باعث فروریزش تابع موج میشود، بلکه برای وجود جهان هستی شرطی لازم و واجب الوجود است. به گفتۀ وی، «آگاهی از ارکان خلق جهان است. حتی در خلق فعلی زمان گذشته».
💡 بیدل از خلق جهان عشوهٔ خوبی نخوری غازهٔ چهرهٔ این قوم به حق میباشد
💡 برق تیغش آتشی بودی که گر خلق جهان خصم وی بودند جان جمله میکردی کباب
💡 نمیدانم چه طالع دارم این کز گلستان عشق همه خلق جهان را گل مرا خاشاک میروید
💡 در حرم وصل دوست زنده دلی راه یافت //کز همه خلق جهان بار ملامت کشید
💡 «چرا لیبرالیسم کار میکند: چگونه ارزشهای واقعی لیبرالی باعث خلق جهانی آزادتر، برابرتر و پرسود برای همه میشوند» (۲۰۱۹)، انتشارات دانشگاه ییل، شابک ۹۷۸–۰۳۰۰۲۳۵۰۸۱