گل پاره گان
فرهنگ فارسی
جمله سازی با گل پاره گان
نشست و ناله ز مرغان صبحخیز بخاست گشاد چهره و گل پاره کرد پیراهن
ما در سماع خرقه خود چون قمیص گل پاره ز عشق سرو قباپوش میکنیم
ما را نه برگ غنچه و نه صبر عندلیب کردیم از انتظار چو گل پاره پیرهن
گل پاره پاره شد ز غم رشگِ تازه، باز از بلبلان شنیده مگر گفتوگوی او
یک صبح، سینه چاک گذشتی ز گلستان گل پاره کرده است گریبان، به بوی تو
چرا دراعه گل پاره پاره ست دهان پر شعله و دل پر شراره ست