کاس اب

لغت نامه دهخدا

( کاس آب ) کاس آب. ( اِ مرکب ) ته آب. بقیه آب روان در جوی پس از بستن آن از سرچشمه.

فرهنگ فارسی

( کاس آب ) ( اسم ) بقی. آب روان در جوی پس از بستن آن از سر چشمه ته آب.

جمله سازی با کاس اب

از طنطنه ‌کوس شود کاس فنا پر چندانکه نه‌ کس را خبر از بیش و نه از کم
بخش کاس ۶۶٫۸ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۷۳۵ نفر جمعیت دارد و ۳۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است.
ما می از کاس سعادت خورده‌ایم در ازل چندین صبوحی کرده‌ایم
دور کوریگالزو توسط کوریگالزوی یکم، پادشاه کاسی بابل در قرن ۱۴ پیش از میلاد به وجود آمد و پس از سقوط سلسلهٔ کاسیان بابل رها شد.
رسید وقت سحر ساقیا بگردان کاس زمانه بر سر ما گو به خون بگردان آس
زیر این کاس مقرنس هیچ دل خرم نشد هیچ وقت این خاک سیر از زاده آدم نشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال سنجش فال سنجش استخاره کن استخاره کن