پنبه شدن

لغت نامه دهخدا

پنبه شدن. [ پَم ْ ب َ / ب ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) نرم و سفید شدن. || گریختن. || متفرق و پریشان گردیدن. ( برهان قاطع ):
پنبه کنم لشکرشان را چنان
کز تنشان پنبه شود استخوان.امیرخسرو ( از آنندراج ).|| از کسی بیموجب بریدن. ( برهان قاطع ). به هرزه بریدن. ( فرهنگ خطی ). نرم شدن. ( فرهنگ خطی ). نرم و هموار شدن. ( فرهنگ رشیدی ). || بیهوده شدن. باطل و بی سود ماندن کار و سخنهای پیش: هرچه رشتیم پنبه شد.

فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - نرم و سفید شدن. ۲ - نرم و هموار شدن. ۳ - گریختن. ۴ - متفرق و پریشان گردیدن. ۵ - از کسی بی موجب بریدن، به هرزه بریدن. ۶ - بیهوده شدن، باطل و بی سود ماندن کار و سخن های پیشین.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- نرم و سفید شدن. ۲- نرم و هموار شدن. ۳- گریختن. ۴- متفرق و پریشان گردیدن. ۵- از کسی بی موجب بریدن بهرزه بریدن. ۶- بیهوده شدن باطل و بی سود ماندن کار و سخنهای پیش: ( هر چه رشتم پنبه شد. )

ویکی واژه

نرم و سفید شدن.
نرم و هموار شدن.
گریختن.
متفرق و پریشان گردیدن.
از کسی بی موجب بریدن، به هرزه بریدن.
بیهوده شدن، باطل و بی سود ماندن کار و سخن‌های پیشین.

جمله سازی با پنبه شدن

💡 روتختی های کتانی ضخیم تر از روتختی پنبه ای هستند و خاصیت جذب رطوبت دارند همچنین قابلیت چروک شدن در آن ها به وضوح دیده میشود.

💡 هست تا در سر خرد، خالی نگردد دل ز غم پنبه تا برجاست، نتواند شدن مینا تهی

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
جوجو یعنی چه؟
جوجو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز