پریش کردن

لغت نامه دهخدا

پریش کردن.[ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رجوع به پریشان کردن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پریشان کردن

جمله سازی با پریش کردن

تمیز کردن مکرر همستر:"من آشفته و پریشان یا هیجان زده هستم."
همچنین برخی نویسندگان ایرانی یهودیان و فراماسون‌ها را متهم به توطئه در یونانی کردن دنیا نموده‌اند. رابطهٔ پریشان بین ایران و قدرت‌های غربی از عهد باستان تاکنون به عنوان عاملی برای روی آوردن به سوی این نظریه توطئه شناخته می‌شود.
ریچارد یک نخبهٔ ۲۴ ساله آمریکایی با علاقه به سفر در جهان است. او به بانکوک تایلند برای آزادی و ماجراجویی می‌رسد. «دافی»، مرد پریشان احوال و معتاد اسکاتلندی، نقشهٔ یک جزیرهٔ رؤیایی را به او می‌دهد و سپس خودکشی می‌کند. ریچارد نیز به اتفاق یک پسر و دختر فرانسوی عازم پیدا کردن آن جزیره می‌شوند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دیکته
دیکته
محنت
محنت
اورگیم
اورگیم
اندر
اندر