پر جوانی

لغت نامه دهخدا

پرجوانی. [ پ ُج َ ] ( ص مرکب ) حالت آنکه در ریعان شبابست. فهدر؛ نوجوان پرگوشت و پرجوانی. مقلوب فرهد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) حالت آنکه سرشار از جوانی است نوجوانی.

جمله سازی با پر جوانی

💡 صباح پیری معاد زندگانیست و رواح جوانی میعاد شادمانی، پیری پیرایه ایست که روی در کساد دارد و جوانی سرمایه ایست که قدم در ازدیاد، کافور پیری نظر محرمان سلوتست و مشک جوانی عطر محرمان خلوت.

💡 جهان پیر دیگرباره تازه گشت و جوان به تازگی و جوانی چو بخت شاه جهان

💡 زین هر سه بتر نیز بگویم که چه باشد پیری که جوانی کند و شرم ندارد

💡 ای شده غره به مال و ملک و جوانی هیچ بدینها تو را نه جای فخار است

💡 دختر جوانی پس از اینکه راننده کامیونی به او تجاوز می‌کند، از ترس رسوایی آوارهٔ شهرها می‌شود.

بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز