نرم زبان

لغت نامه دهخدا

نرم زبان. [ ن َ زَ ] ( ص مرکب ) نرم گوی. آدمی آهسته گوی و ملایم. ( آنندراج ). که زبانی خوش و ملایم دارد. که به ملایمت و ملاطفت با دیگران گفتگو کند.

فرهنگ فارسی

نرم گوی آدمی آهسته گوی و ملایم.

جمله سازی با نرم زبان

بدن قوی کند و طبع شاد و فکرت تیز حدیث نرم و زبان جاری و سخن کوتاه
اپتیمیزیشن‌ها و غیره) نیز تسهیل شدند. بدین ترتیب نخستین برنامه اسمبلی SOAP که اختصار عبارت برنامه اسمبلی اپتیمال نمادین (Symbolic Optimal Assembly Program) بود توسعه یافت. در ادامه کامپایلرها، لودرها و نرم‌افزارهای کاربردی به زبان اسمبلی کدنویسی شدند و فرایند بوت‌استرپ با توسعه سیستم‌های نرم‌افزاری پیچیده با استفاده از نرم‌افزارهای ساده‌تر ادامه یافت.
همچو دندان‌سخت‌رویان‌سنگ‌مینای خودند چون زبان نرمی ملایم‌طینتان را مومیاست
کس را چو زبان نرم خود همدم نیست! پشتی، چون روی گرم در عالم نیست
زاهدان تیغ زبان برخاکساران می کشند در زمین نرم طوفان می کند جاروب خشک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال رابطه فال رابطه فال عشق فال عشق فال ابجد فال ابجد