نایاب شدن

لغت نامه دهخدا

نایاب شدن. [ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) قحط شدن. معدوم شدن:
از این مزرع شد آب مهر نایاب
چو کاهش چهره گشت از دوری آب.وحشی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - یافت نشدن.۲ - کم یافت شدن نادربودن.

جمله سازی با نایاب شدن

دسته دوم، استدلال‌های بیوشیمیایی هستند که بر تناسب غیرمعمول محیط شیمیایی جهت به وجود آمدن حیات تأکید می‌ورزند. وارد و برونلی از دیدگاه زمین‌شناسی ادعا کردند که شرایط سیاره‌ای لازم برای به وجود آمدن حیات هوشمند بسیار نایاب است. اما روش دوم استدلال بر شرایط کافی برای وقوع تکامل و جهت‌گیری آن تأکید می‌ورزند، و استدلال می‌کنند که با فراهم شدن شرایط خاص فرایند تکاملی همواره به سمت مشخصی می‌رود.
روش دوم استدلال بر شرایط کافی برای وقوع فرگشت و جهت‌گیری آن تأکید می‌ورزند، و استدلال می‌کنند که با فراهم شدن شرایط خاص فرایند فرگشتی همواره به سمت مشخصی می‌رود. استدلال‌های بیوشیمیایی در این گروه جای می‌گیرند. این استدلال‌ها بر تناسب نامعمول محیط شیمیایی جهت پیدایی حیات تأکید می‌ورزند. وارد و برونلی از دیدگاه زمین‌شناسی ادعا کردند که شرایط سیاره‌ای لازم برای به وجود آمدن حیات هوشمند بسیار نایاب است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز