لنگر از کف دادن
فرهنگ فارسی
جمله سازی با لنگر از کف دادن
کشتی تن کند چون لنگر از این دریای خشک بی مدد دیگر ز موج بوریا نتوان گذشت
مزن لاف شکیبایی به زیر آسمان صائب درین دریای پرآشوب، لنگر از که می آید؟
لنگر از طوفان نباشد مانع بحر محیط چوب گل تأثیر در دیوانه نتوانست کرد
زود بر گل مینشیند لنگر از امداد خلق کشتی امید ما را ناخدای دیگر است
لنگر از خویش سرانجام دهد کشتی من پله خواب، گران از دل سنگین من است
لنگر از کشتی بگسست و فرو ماند بجای کشتی از لنگر برید و روان گشت بسر