فر خوردن

لغت نامه دهخدا

فر خوردن.[ ف ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچ درپیچ شدن. فرفری شدن. ( یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فِر شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( در بازی شیر یا خط ) بدور خود چرخیدن سکه ای که به وسیله ضربه انگشت شست بلبه آن بهوا پرتاب می شود.

جمله سازی با فر خوردن

معمولاً شخص مبتلا تمایل زیادی به غذا خوردن (پرخوری جبری) و تمایل جنسی زیاد دارد. بعضی از محققان عقیده دارند که این بیماری زمینهٔ ارثی دارد و بعضی دیگر اعتقاد دارند که این اختلال یک بیماری خودایمنی است.

رودست خوردن شيطان  در گذشته، بعضى از مردم شيطان را مى ديدند، با او صحبت مى كردند و گاهى هم به جاى اين كه شيطان آنها را فريب دهد و كلاه سرشان بگذارد، آنها سر شيطان كلاه مى گذاشتند، اسرار آن ملعون را به دست مى آوردند و با او مخالفت مى كردند.

این فولاد به آهنگری زیادی نیاز نداشت و کار کردن روی آن نیز در دما‌هایی به نسبت کم انجام می‌شد تا جلوی هر نوع کربن‌زدایی، ترک خوردن کوتاهی داغ یا نفوذ بیش از اندازه کربن گرفته شود.
خطابى است به عموم پيامبران، به اينكه از طيبات بخورند و گويا مراد از خوردن ازطعامهاى پاكيزه ارتزاق و تصرف در آن باشد،حال چه به خوردن باشد و يا به هر تصرف ديگر. واستعمال كلمه (خوردن ) در انحاى تصرفات استعمالى است شايع.
«ادوارد دی بروگلی»، یک کارآفرین فرانسوی، با همکاری بنیاد نابینایان اولین رستوران زنجیره‌ای بین‌المللی غذا خوردن در تاریکی را ایجاد کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لنگ
لنگ
ممنون
ممنون
با دقت
با دقت
نمایان
نمایان