عزیز نفس

لغت نامه دهخدا

عزیزنفس. [ ع َ ن َ ] ( ص مرکب ) عزیزالنفس.دارنده نفسی عزیز و ارجمند. با مناعت:
فرزند گوهری را عز از نسب نباشد
عیسی عزیزنفس است ارچه پدر ندارد.سیف اسفرنگ.و رجوع به عزیزالنفس شود.

فرهنگ فارسی

عزیز النفس دارنده نفسی عزیز و ارجمند

جمله سازی با عزیز نفس

این یک نفسِ عزیز را خوش می‌دار، کَز حاصلِ عمرِ ما همین یک نفس است.
گر خود هوای نفس زلیخا نداشتی بر یوسف عزیز بگو این چه تهمت است
به دولت شرف نفس تو عزیز شود متاع شعر که خوار است در زمانهٔ تو
بابل نفس‌ست بازار نکورویان چین حاصل روحست گفتار عزیزان ختا
دلم از صحبت خوبان نشکیبد نفسی ای عزیزان من بیدل چکنم با این دل
اندر استغنا بپوشان گوهر نفس عزیز کز نظر پنهان کند آن را که گنج گوهر است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دایر شدن یعنی چه؟
دایر شدن یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز