صدا گرفتن

لغت نامه دهخدا

صدا گرفتن. [ ص َ / ص ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) آواز گرفتن. صدا از گلو بیرون نیامدن. بحح. بح. بحوح.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) صدا از گلو بیرون نیامدن گرفتن آواز شخص.

جمله سازی با صدا گرفتن

💡 همين كه ابن زياد حكم امارت كوفه را دريافت، به سرعت راه آن ديار را پيش گرفت و براى سبقت گرفتن از امام حسين در رسيدن به كوفه بدون كمترين درنگى تا نزديكي هاى آن شهر تاخت. در آنجا براى آنكه به كوفيان وانمود كند كه امام حسين است، لباسهاى خود را تغيير داد و لباس يمنى پوشيد و عمامه اى سياه بر سر گذاشت. اين نيرنگ، مؤثّر واقع شد و مردم به استقبال او شتافتند در حالى كه بانگ ((زنده باد)) سر مى دادند. ابن زياد به شدت نگران شد، از ترس ‍ آنكه مبادا رازش آشكار شود و بهقتل برسد، بر سرعت خود افزود تا به دارالاماره رسيد. در آنجا درها را بسته ديد، در رابه صدا درآورد. نعمان از فراز ديوار آشكار شد و به گمان آنكه امام حسين پشت در است،با ملايمت گفت 

میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
عظمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز