شیرین پز

فرهنگ عمید

کسی که شیرینی می پزد، قناد، شیرینی ساز.

جمله سازی با شیرین پز

؛ در عشق رویت ای بت شیرین زبان من/در بیستون سینه مرا تیشه ناخن است
شعر شیرین مرا بر دست ‌و چون جویم دلیل گویدم کاین خنده لعل شکرخای منست
خواهم که برش بَرْ بَرِ چون سیم بسایم خواهم که لبش بر لب شیرین برسانم
در این شهر تپه‌های باستانی مربوط به دوره ساسانی، قبرستان هلوچ، طاق شیرین و فرهاد، آتشکده سیاهگل و … در این شهر واقع است.
سرکهٔ مفت از عسل با آن که شیرین‌تر بود این نبات مفت بود از زهر قاتل تلخ‌تر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کونی
کونی
اسرار کردن
اسرار کردن
بازگشت
بازگشت
حلما
حلما