سست هل

لغت نامه دهخدا

سست هل. [ س ُ هَِ ] ( نف مرکب ) رام. کم مقاومت. که زود تسلیم میشود:
خواجه غلامی خرید دیگر تازه
سست هل و حجره حجره گرد ملازه.منجیک.

فرهنگ فارسی

رام کم مقاومت. که زود تسلیم میشود

جمله سازی با سست هل

ز داغدار محبّت مخواه سستی پیمان بهار اگر گذرد لاله نیمرنگ گردد
و همچنين قتل نفس و ساير انواع فحشا امنيت عمومى را سلب نموده و با از ميان رفتن امنيت،بناى جامعه انسانى فرو ريخته، اركان آن سست مى گردد.
فغان ز سستی طالع که از پی رفتار عصا به دست پر مرغ می دهد از تیر
اگر حمله در یک مقیاس بزرگ اتفاق افتاده باشد تمام نواحی جغرافیایی اتصالات اینترنت به دلیل پیکربندی نادرست یا سست بودن تجهیزات زیرساختی شبکه به خطر می‌افتد.
کی توانم چشم در دامان منزل گرم کرد؟ این چنین کز سستی کوشش تو دلسرد رهی
در ايام جوانى، اراده و تصميم انسان، جوان است و محكم. از اين جهت نيز، اصلاح براىانسان آسانتر است.ولى در پيرى، اراده سست و تصميم پير است، چيره شدن بر قوامشكل تر است.(25)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ایده آل
ایده آل
مفتوح
مفتوح
رویت
رویت
ارور
ارور