سراسیمه شدن

لغت نامه دهخدا

( سرآسیمه شدن ) سرآسیمه شدن. [ س َ م َ / م ِش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مضطرب و پریشان شدن:
کسی کو ز فرمان یزدان بتافت
سرآسیمه شد خویشتن را نیافت.فردوسی.خروش آمد و بانگ زخم تبر
سرآسیمه شد گیو پرخاشخر.فردوسی.رجوع به سراسیمه شود.

فرهنگ فارسی

( سر آسیمه شدن ) مضطرب و پریشان شدن

جمله سازی با سراسیمه شدن

💡 در اسپارت ملکه گورگو در قبال حمایت مجلس اسپارت از لئونیداس، پیشنهاد همخوابگی با ترون را می‌پذیرد؛ اما وقتی ترون در برابر شورا به او خیانت می‌کند، گورگو از شدت خشم او را به قتل می‌رساند که ناگهان کیسهٔ سکه‌های طلا متعلق به پارسی‌ها از او نمایان می‌شود. به خاطر خیانت او مجلس با لئونیداس در برابر پارسی‌ها متحد می‌شود. در ترموپیل زمانی که پارسی‌ها اسپارتی‌ها را محاصره می‌کنند، خشایارشا تسلیم شدن آن‌ها را طلب می‌کند و دوباره قدرت و ثروت را به آن‌ها وعده می‌دهد. لئونیداس تظاهر به پذیرش پیشنهاد می‌کند ولی در عین حال از یکی از اسپارتی می‌خواهد از پیکر نشستهٔ او به عنوان تکیه گاه استفاده کند و خشایارشا را به قتل برساند. خشایارشا سراسیمه‌وار به ارتش خود دستور حمله می‌دهد. کمانداران پارسی باقی اسپارتی‌ها را تیرباران می‌کنند. لئونیداس برمی‌خیزد و نیزهٔ خود را به سمت خشایارشا پرتاب می‌کند و او را زخمی می‌کند و در عین حال به وعده خود دربارهٔ ریختن خون پادشاه عمل می‌کند. با باران تیر کمانداران تمامی سپاه اسپارت به قتل می‌رسند.

سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز