سبز گندم گون

لغت نامه دهخدا

سبز گندم گون. [ س َ زِ گ َ دُ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) کنایه از معشوق سبزرنگ. ( آنندراج ):
ز جا برخیزم و در جستجوی او بجان افتم
پی آن سبز گندم گون چو مور ناتوان افتم.ملا مفیدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از معشوق سبز رنگ

جمله سازی با سبز گندم گون

اين راه مشخص و سير منظم در هر يك از انواع آفرينش كه در اين جهان مشهودند برقرار ودر سرنوشت همان نوع است و هرگز بوته سبز گندم كه از دانه شروع نموده بهگوسفند يا بز يا فيل نمى رسد و هرگز حيوانى ماده كه از نر خود باردار گشته،خوشه گندم يا درخت چنار نمى زايد حتى اگر نقصى در تركيب اعضا يا درعمل طبيعى نوزادى پيدا شود مثلاً گوسفندى بى چشم يا بوته گندمى بى خوشه بهوجود آيد، ما ترديد نمى كنيم كه به يك آفت و سبب مخالف مستند مى باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز